منو

ــ در حدیثی از حضرت علی(ع) آمده است که «از مشورت با زنان، پرهیز کنید!» آیا این توهین به زنها نیست؟!

سؤال:

در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است که «از مشورت با زنان، پرهیز کنید!» آیا این توهین به زنها نیست؟!

 

جواب:

این سخن حضرت، یک حکم عمومی درباره تمام زنان نیست. از تاریخ استفاده می شود که این خطبه مربوط به بعد از جنگ جمل است؛ در این جنگ، عایشه یکی از افراد مؤثر بوده است و در واقع طلحه و زبیر از وجه ی اجتماعی وی به جهت این که همسر پیامبر (ص) بود استفاده کردند و جنگ مهمی را علیه حکومت حضرت علی (ع) در بصره به راه انداختند. امام علی (ع) پس از شکست دشمنان و پایان جنگ، خطبه مزبور را در مذمت زنان ایراد فرمودند.(1)

بنابراین با توجه به قرائن و شواهد؛ مسلّم است که نظر آن حضرت در این حدیث، عده ای خاص از زنان است، نه همه زنان جهان. زیرا بدون شک زنانی بوده و هستند که از نوابغ روزگار و بسیار عاقل تر از مردان عصر و زمان خود بوده اند. چه کسی می تواند عقل و درایت زنانی مانند حضرت خدیجه (ع)، حضرت فاطمه (س)، زینب (س)، و دیگر زنان بزرگ تاریخ را در پیشرفت اسلام، انکار کند یا کمتر از مردان بداند. بنا بر این چطور می توان گفت که مراد حضرت علی (ع) از چنین گفتاری مذمت همه زنان بوده است؟!

جالب است بدانید که حضرت علی (ع) در برخی موارد، از ضعف عقل مردان کوفه و بصره نیز شکایت کرده و در سرزنش آنان مطالبی بیان فرموده است،به عنوان نمونه:

آن حضرت در خطبه 14 نهج‏البلاغه می فرماید: «عقل‏هاي شما سبك و افكارتان سفيهانه است»(2)

در خطبه 34 فرمود: «اف بر شما (مردان)...شما عقل خود را بکار نمی اندازید.»(3)

در خطبه 97 فرمود: «ای گروهی که بدنهای شان (اجسام شان) حاضر و عقل هایشان غایب است (عقل ندارند)....»(4)

بدیهی است که از این سخنان حضرت(ع) کسی نمی تواند نتیجه بگیرد که ایشان همه ی مردهای دنیا را مذمت کرده اند! قطعا ایشان چه چیزی را اراده نکرده اند.

خلاصه این که حوادث تاریخی در یک مقطع خاص ممکن است، زمینه ستایش را فراهم کند و در مقطع دیگر زمینه نکوهش و مذمت را و پس از گذشت زمان هم زمینه مدح منتفی می شود و هم زمینه مذمت و نکوهش(5)

 

********

 

البته برخی از اندیشمندان اسلامی پاسخ دیگری داده اند و آن اینست که طبق نظر روانشناسان، زن و مرد از نظر روحی علاوه بر اشتراکات زیادی که دارند تفاوتهایی هم دارند از جمله:

محبت، رفتار انفعالي، رفتار عاطفي و احساسی، از ويژگي‏هاي زنانه است؛

داشتن دلي پر مهر و عاطفه و احساساتي آتشين از خصائص زنان است؛

زن در تقليد، مدپرستي، تجمّل پرستي، خنده و گريه از مرد پيش قدم است؛

زنان به جهت اين كه از نيروي احساس و عاطفه بيشتري بهره مندند، از صحنه‏هاي احساسي و عاطفي بيشتر متأثر مي‏شوند و به هيجان مي‏آيند.

به دليل اين تفاوتها و دهها تفاوت دیگر است که مي توان گفت زن براى انجام وظايفى متفاوت با مرد آفريده شده. قانون آفرينش، وظيفه حسّاس مادرى و پرورش نسلهاى نيرومند را بر عهده او گذارده، به همين دليل سهم بيشترى از عواطف و احساسات به او داده است، در حالى كه طبق اين قانون، وظايف خشن و سنگين‏تر اجتماعى بر عهده مرد گذارده شده، و سهم بيشترى از تفكر به او اختصاص يافته بنابر اين اگر بخواهيم عدالت را اجرا كنيم بايد پاره‏اى از وظايف كه نياز بيشترى به انديشه دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظايفى كه عواطف و احساسات بيشترى را مى‏طلبد بر عهده زنان گذاشته شود.

آری زن از مرد رقیق القلب تر است و شاید کلام حضرت علی (ع) اشاره به این تفاوتهای روانی زنان با مردان داشته باشد. یعنی حضرت خواسته است بفرماید: احساسات زن بر عقل او غلبه دارد که اگر این نبود زن نمی توانست به وظایف مادری خود عمل کند ولی عقل مرد بر احساس او غلبه دارد و این تفاوتها در نظام خلقت بر طبق حکمت الهی است و وجود این تفاوتها هم ضروری است. پس حضرت در مقام ارزش گذاری یکی بر دیگری نیست بلکه در صدد گزارش از یک واقعیت است و اینکه احساسات و عواطف اگرچه در جای خود مطلوب است اما در تصمیم گیری های سرنوشت ساز نباید حرف اول را بزند.

 

علاوه بر این، در احادیث مذکور علت نهی از مشورت با زنان ،ضعف تصمیم گیری آنها بیان شده است پس در صورت عدم ضعف تصمیم گیری در برخی از زنان نهی از مشورت با آنان بر داشته خواهد شد در حدیث دیگری از حضرت علی(ع) آمده است که: «از مشورت با زنان بپرهیزید مگر زنانی که کامل بودن عقلشان را آزموده اید.»(6) چنان که اگر مردانی در تصمیم گیری ضعیف باشند، نهی از مشورت، شامل آنان نیز خواهد بود.

 

 

------------------------------------------------------

(1) خورشید بی غروب (ترجمه نهج البلاغه)، معادیخواه، خطبه 79

(2) «...خفّت عقولكم و سفهت حلومكم...»

(3) «افّ لكم... فأنتم لا تعقلون...»

(4) «أيها القوم الشاهدة أبدانهم الغائبة عنهم عقولهم...»

(5) زن در آیینه جلال و جمال، عبدالله جوادی آملی، ص 368، 369

(6) بحار الانوار، ج100، ص253