ــ آیا سحر و جادو واقعیت دارد؟
- دسته: متفرقه
- بازدید: 189
سؤال:
آیا سحر و جادو واقعیت دارد؟
جواب:
1- از بعضى از آيات قرآن استفاده میشود كه بعضى از انواع سحر به راستى اثر میگذارد مانند آيه ای که میگويد: «آنها سحرهايى را فرا میگرفتند كه ميان مرد و همسرش جدايى میافكند» (1)
2- نكته ديگر اينكه در گذشته قسمت قابل توجهى از سحرها بوسيله استفاده از خواص شيميايى و فيزيكى به عنوان اغفال مردم ساده لوح انجام میشده است. مثلا در تاريخ ساحران زمان موسى(ع) میخوانيم كه آنها درون ريسمانها و عصاهاى خويش مقدارى مواد شيميايى مخصوص (احتمالا جيوه و مانند آن) قرار داده بودند كه پس از تابش آفتاب، و يا بر اثر وسائل حرارتى كه در زير آن تعبيه كرده بودند، به حركت در آمدند، و تماشا كنندگان خيال میكردند آنها زنده شده اند.(2) در تفسیر المیزان در مورد این نوع کارهای عجیب آمده است که:
«... و بسيارى ديگر از آنها اعمالى است كه بر اسباب طبيعى و پنهان از حس و درك مردم متكى است، و خلاصه صاحب عمل باسبابى دست میزند كه ديگران آن اسباب را نشناخته اند، مانند كسى كه داخل آتش ميشود و نميسوزد، بخاطر اينكه داروى طلق بخود ماليده، و يا نامهاى مينويسد كه غير خودش كسى خطوط آن را نمىبيند، چون با چيزى (از قبيل آب پياز، مترجم) نوشته، كه جز در هنگام برخورد آن به آتش خطوطش ظاهر نميشود.»(3)
البته استفاده از خواص فيزيكى و شيميايى اجسام هرگز ممنوع نيست، بلكه بايد هر چه بيشتر از آنها آگاه شد و در زندگى از آن استفاده كرد، ولى اگر از خواص مرموز آنها براى اغفال و فريب مردم ناآگاه استفاده شود، و به راههاى غلطى سوق داده شوند يكى از مصاديق سحر محسوب خواهد شد.
3- همه فقهاى اسلام میگويند ياد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است. در حدیثی آمده است که على(ع) میفرمايد: «كسى كه سحر بياموزد، كافر شده است، و رابطه او با خداوند به كلى قطع میشود ...» (4)
اما همانطور كه گفتيم چنانچه ياد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد اشكالى ندارد، بلكه گاهى به عنوان واجب كفايى میبايست عده اى سحر را بياموزند تا اگر مدعى دروغگويى خواست از اين طريق مردم را اغفال يا گمراه كند سحر و جادوى او را ابطال نمايند، و دروغ مدّعى را فاش سازند. (5)
علاوه بر اینکه اگر واقعا سحری روی دهد، برای نجات از آن می توان از دعا و آنچه در روایات آمده است بهره برد و اگر راه رهایی به استفاده ی از سحر منحصر گردد، استفاده از سحر برای ابطال سحر هم جایز است. البته یادگیری سحر برای افرادی جایز خواهد بود که اطمینانی به عدم انحراف آنان وجود داشته باشد
4- ممکن است برخی افراد با استفاده از هيپنوتيزم و تله پاتى کارهای عجیبی انجام دهند البته اين علوم نيز از علوم مثبتى است كه میتواند در بسيارى از شئون زندگى مورد بهره بردارى صحيح قرار گيرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مىكردند و براى اغفال و فريب مردم آنها را به كارى میگرفتند. اگر امروز هم كسى از آنها چنين استفادهاى را در برابر مردم بيخبر كند سحر محسوب خواهد شد. (6)
5- اين نكته نيز به ثبوت رسيده كه نيروى اراده انسان، قدرت فراوانى دارد و هنگامى كه در پرتو رياضتهاى نفسانى قويتر شود كارش به جايى مىرسد كه در موجودات محيط خود تاثير مىگذارد، همانگونه كه مرتاضان بر اثر رياضت اقدام به كارهاى خارق العاده میكنند.
اين نيز قابل توجه است كه رياضتها گاهى مشروع است و گاهى نامشروع، رياضتهاى مشروع در نفوس پاك نيروى سازنده ايجاد مىكند، و رياضتهاى نامشروع نيروى شيطانى، و هر دو ممكن است منشا خارق عادات گردد كه در اولى مثبت و سازنده و در دوم مخرب است. (7)
6- باید توجه داشت که اغلب مواردی که مردم آن را سحر می پندارند سحر نیست بلکه ناشی از توجه بیش از حد عده ای به خرافات و اوهام و سوء استفادۀ عدۀ سودجوی دیگر، از شرایط فراهم آمده است در این گونه موارد با بالا رفتن سطح اعتقادات و آگاهی های مردم، عملا این گونه سحرها کارائی نخواهند داشت.
---------------------------------------
(1) وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ ... ْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ (سوره بقره آیه 102)
ترجمه: و (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند. سليمان هرگز (دست به سحر نيالود و) كافر نشد ولى شياطين كفر ورزيدند و به مردم سحر آموختند . .. ولى آنها مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند ولى هيچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند.
(2) تفسير نمونه، ج1، ص 379
(3) ترجمه الميزان، ج1، ص 364
(4) وسائل الشيعه ج 17 ص 148
(5) تفسير نمونه، همان
(6) تفسير نمونه، همان
(7) تفسير نمونه، همان