منو

ــ تعارض ایه قران با طول عمر حضرت مهدی!!

سؤال:

خداوند در  قرآن مى فرماید: «هرکس را طول عمر دهیم؛ در آفرینش، واژگونه اش مى کنیم (و او را به ناتوانىِ کودکى باز مى گردانیم)» (1) این آیه با این مطلب که ایشان به صورت یک مرد جوان ظهور میکنند چگونه سازش دارد؟!

 

جواب:

آنچه در این آیه آمده است یک قانون عمومی را بیان می کند و آنچه در مورد حضرت مهدی(ع) اتفاق می افتد یک استثنا است.

به عبارت دیگر آیه مذکور در حقیقت یک قانون طبیعى و الهى را توضیح مى دهد؛ یعنى، انسان ها مطابق سیر طبیعى، پس از آن که به حدّ تکامل جسمى رسیدند، تدریجاً نیروهاى خود را یکى پس از دیگرى از دست داده و به ضعف و ناتوانى روز اوّل بازگشت مى کنند. این منحنى ضعف و قدرت، یک قانون عمومى براى تمام موجودات زنده است و همگى روى سیر طبیعى این سرنوشت را خواهند داشت.

ولى در موضوع طول عمر امام زمان(عج) (با این که یک علوم امروزی چنین طول عمرى را کاملا ممکن معرّفى مى کند، در عین حال) باید اعتراف کرد که این طول عمر فعلا جنبه استثنایى دارد.

به عبارت دیگر، عمر هزار ساله و بیشتر برای انسانها مطابق اصول علمى امروز به هیچ وجه محال نیست؛ به دلیل این که دانشمندان علوم طبیعى براى طولانى ساختن عمر انسان همواره مشغول مطالعاتى هستند و به ما نوید مى دهند که روزى موفّق شدند از راههای علمى، حدّاکثر طول عمر انسان را به مراتب افزایش دهند و این خود نشانه امکان چنین طول عمرى است.

با این حال نمى توان انکار کرد که فعلا چنین طول عمرى جنبه استثنایى دارد و هنوز انسان از طرق معمولى موفّق به آن نشده است، بنابر این خداوند براى اصلاح جامعه بشریّت، حضرت مهدی(ع) را طول عمر فوق العاده اى داده که در موقع معیّنى قیام کند و جهانى را مملوّ از عدالت گرداند.

بنابراین واضح است آیه مذکور (که نظر به افراد معمولى دارد) شامل حال چنین فردى نخواهد شد که وضع او یک وضع فوق العاده است و از جریان هاى معمولى برکنار مى باشد.

خلاصه، همان خدایى که برخلاف وضع عادّى چنین عمر طولانى را به آن حضرت داده و به صورت فوق العاده او را زنده نگه داشته، از عوارض طول عمر که ضعف و ناتوانى است نیز حفظ مى نماید. (2)

إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ

 

-----------------------------------------

(1) «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِى الْخَلْقِ» سوره یس، آیه 68

(2) برگرفته از کتاب: پاسخ به پرسشهای مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص201