منو

ــ چرا خدا برخی انسانها را زیبا و برخی را زشت آفریده است؟!

 سؤال:

چرا خدا برخی انسانها را زیبا و برخی را زشت آفریده است؟!

چرا خدا برخی انسانها را ثروتمند و برخی را فقیر قرار داده است؟!

چرا خدا برخی انسانها را قوی و برخی را ضعیف قرار داده است؟!

چرا خدا به برخی انسانها استعدادهای فراوان داده و به برخی هیچ استعدادی نداده است؟!

چرا خدا برخی انسانها را سالم و برخی را معلول آفریده است؟!

و چرا ...

آیا این اختلافها با عدالت خداوند تعارض ندارد؟!

 

جواب:

‏ در پاسخ باید به چند نکته توجه داشت:

ــ قسمتى از تفاوت هاى مردم با یکدیگر، به خاطر ظلمهایی است که انسانها نسبت به همدیگر می کنند. مثلا اگر در یک جامعه ای حاکمی ظالم بر سر کار باشد طبیعتا این اختلافها زیادتر می باشد. بدیهی است که این گونه بی عدالتی ها مربوط به خود انسانهاست نه خدا.

ــ برخی دیگر از تفاوتها به دلیل سهل انگارى هاى فردى است که هیچ گونه ارتباطى به دستگاه آفرینش ندارد، مثلاً بسیارى از فرزندان ثروتمندان از فرزندان مردم فقیر، هم از نظر جسمى قوى تر و زیباتر و هم از نظر استعداد پیشرفته ترند، زیرا آنها  هم از تغذیه و هم از بهداشت کافى بهره مندند در حالى که اینها در محرومیت قرار دارند، و یا افرادى هستند که بر اثر تنبلى و سهل انگارى نیروهاى جسمى و روحى خود را از دست مى دهند. این گونه اختلافها را باید «اختلافهاى ساختگى و بى دلیل» دانست که با از بین رفتن نظام طبقاتى و تعمیم عدالت اجتماعى از میان خواهد رفت، و هیچگاه اسلام و قرآن بر این گونه تفاوت ها صحّه نگذاشته است.

ــ برخی از تفاوتها به خاطر حوادثی که خود انسانها در آن دخیلند مثلا ممکن است کسی به دلیل اینکه به بیماریش توجهی نکرده بیماری اش شدیدتر شده و پزشکان مجبور شده اند مثلا پای او را قطع کنند! نمونه ی دیگر آن، معلولیتهایی است که بسیاری از تصادف ها و حوادث رانندگی بوجود می آورد.

ــ نکته ی بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد اینست که معمولاً مواهب الهى واستعدادهاى جسمى و روحى انسانها آنچنان تقسیم شده که هر کسى قسمتى از آن را دارد، یعنى کمتر کسى پیدا مى شود که این مواهب را یکجا داشته باشد، یکى از نیروى بدنى کافى برخوردار است، و دیگری چهره ای زیبا دارد یکی استعداد هنری دارد و دیگرى استعداد ریاضى خوبى دارد، یکى ذوق شعر، و دیگرى عشق به تجارت، و بعضى هوش سرشارى براى کشاورزى، و بعضى، از استعدادهاى ویژه دیگرى برخوردارند، مهم این است که جامعه یا خود اشخاص، استعدادها را کشف کنند، و آنها را در محیط سالمى پرورش دهند، تا هر انسانى بتواند نقطه قوت خویش را آشکار سازد و از آن بهره بردارى کند.

ــ این موضوع را نیز باید یادآورى کرد که یک جامعه همانند یک پیکر انسان، نیاز به بافت ها و عضلات و سلولهاى گوناگون دارد، یعنى همانطور که اگر یک بدن، تمام از سلولهاى ظریف همانند سلولهاى چشم و مغز ساخته شده باشد دوام ندارد، و یا اگر تمام سلولهاى آن خشن و غیر قابل انعطاف همانند سلولهاى استخوانى باشند کارائى کافى براى وظائف مختلف نخواهد داشت، بلکه باید از سلولهاى گوناگونى که یکى وظیفه تفکر و دیگرى مشاهده و دیگرى شنیدن و دیگرى سخن گفتن را عهده دار شوند تشکیل شده باشد، همچنین براى به وجود آمدن یک «جامعه کامل» نیاز به استعدادها و ذوق ها و ساختمان هاى مختلف بدنى و فکرى است، اما نه به این معنى که بعضى از اعضاء پیکر اجتماع در محرومیت به سر برند و یا خدمات آنها کوچک شمرده شود و یا تحقیر گردند، همانطور که سلولهاى بدن با تمام تفاوتى که دارند همگى از غذا و هوا و سایر نیازمندى ها به مقدار لازم بهره مى گیرند.

و به عبارت دیگر تفاوت ساختمان روحى و جسمى در آن قسمتهائى که طبیعى است (نه ظالمانه و تحمیلى) لازمه «حکمت» پروردگار است و عدالت هیچگاه نمى تواند از حکمت جدا باشد، فى المثل اگر تمام سلولهاى بدن انسان یکنواخت آفریده مى شد، دور از حکمت بود، و عدالت به معنى قرار دادن هر چیز در محل مناسب خود نیز در آن وجود نداشت، همچنین اگر یک روز تمام مردم جامعه مثل هم فکر کنند و استعداد همانندى داشته باشند در همان یک روز وضع جامعه به کلى درهم مى ریزد. (1)

 *****

 برای اطلاع بیشتر در این زمینه مراجعه کنید به کتاب: عدل الهی، شهید مرتضی مطهری(ره)

  ------------------------------------------------

(1) برگرفته از کتاب: تفسير نمونه، ج‏3، ص 365